تشکیلات آتش به اختیار
آتش به تشکیلات
سجاد- تشکیلاتی باشیم یا آتش بهاختیار؟ تشکیلات یعنی نظم، تقسیم وظایف، ارتباط و اتصال و زنجیرهای کار کردن. آتش بهاختیاری یعنی تحلیل، تصمیم و حرکت بر اساس درک خود از صحنه بدون معطل ماندن برای صدور فرمان از بالا. این دو ممکن است متنافی بنماید، و چه بسا تصور شود گزیری جز یکی از این دو نیست؛ تشکیلاتی هستیم، نشد، آتش بهاختیار. اما درون بنیان اندیشهای که این دو اصطلاح را بهکار برده نهتنها با هم متنافی نیستند، بلکه حتی معادل هم محسوب میشوند.
معنای تشکیلات با تقسیم وظایف عجین است و ناخودآگاه مرکزیتِ مقسّمِ وظایف را تداعی میکند. اگر مرکزی که صحنه را میپاید و توانایی قوا را میداند نباشد چهگونه تقسیم وظایف و کار کردن متصل و زنجیرهای و آن اتحاد و همجهتی و همافزایی محقق میشود؟ این استفهام انکاری، درست است اگر شرایط بهقدری خاص یا مستلزم فوریت و ضرورت باشد که آحاد نیروها نتوانند سریع و صحیح به تصمیم برسند یا این که نیروهامان موجوداتی مجبور و کماختیار و فهمناتوان باشند (یا بخواهیم باشند). اما اگر نبود و نبودند و نخواستیم چه؟
نیروی آتشبهاختیار خود آزادانه میاندیشد، تحلیل میکند، میفهمد و به تصمیم میرسد و راه میافتد. رهبر انقلاب آتشبهاختیار را اولین بار منوط به اختلال قرارگاه مرکزی کردند و چند هفته بعد شرط آن را میسر بودن گذاشتند و نه بیشتر. یک سال بعد همین معنا را تاکید کردند؛ یعنی همهی جوانها، همهی گروههای مؤمن در زمینههای مختلف، هر کاری که برایشان میسّر است، و مطابق با قوانین کشور و مصلحت کشور، باید انجام بدهند و معطّل کسی نباید بمانند و قید اختلال قرارگاه مرکزی نیز برداشته شد [۱، ۲، ۳، ۴]. اما چگونه بیقرارگاه مرکزی هرج و مرج نخواهد شد؟ وحدت و همافزایی بیقرارگاه مرکزی محال نیست، اگر نیروها با هم بر مبنایی واحد عمل کنند. فیالواقع آن مبنای واحد در حکم همان قرارگاه مرکزی است و اخوت بین نیروها در حکم طرح سازمانی. اما کدام مبنا را برای وحدت بگیریم و آن اخوت موید همافزایی و مانع دوبارهکاری یا تزاحم را چگونه حاکم کنیم؟
مبنای واحد همان قرآن است که خیط نبوت و ولایت [۵] آن را از عرش به زمین کشانیده و همین است که امر شدهایم بر آن خیط چنگ بزنیم؛ و اعتصموا بحبل الله. اما قرآن عظیم را به انفراد نتوان نگاه داشت مگر آن که خیط اخوت چون پود میان تارهای خیط ولایت و نبوت بتند تا عرش اخوت انسان برای نزول قرآن از عرش الرحمن فراهم شود و این است راز جمیعاً؛ و اعتصموا بحبل الله، جمیعاً؛ و مادامی که خیط اخوت مومنان را به هم مرتبط نکند در حکم غیریت و مباینت باشند که بیآن کُنْتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ [۶]. این عرش اخوت برپا نشود مگر آن که چهار ستونِ وفاق و یکرنگی، اتحاد و یگانگی، تواضع و فروتنی و نهایتاً فتوت و بلندهمتی چهار زاویۀ عرش اخوت را یعنی انس، کمال، عزت و عون، برافرازند [۷].
دستور به خیزش، دوتا دوتا یا تنها از همین رو منافی تشکیلات نیست. از طرفی مومنینِ بهپاخاسته چه تنها چه جمعی، خود به هم مأنوس شده، محض طلب کمال و عزت هم را اعانه میکنند و از طرف دیگر با دیگر جمعیتها از روی وفاق، اتحاد، تواضع و فتوت ارتباط ایمانی شکل میدهند، از احوال هم مطلع میشوند، حرف هم را میشنوند، صحنه را و جاگیری نیروها را و نیاز یکدیگر را میشناسند، با یکدیگر برای عملیاتها تصمیم میگیرند، لازم باشد به یاری هم میشتابند، حتی جمعیتهاشان را با هم ادغام میکنند یا ذیل نهادهایی که آنها را یاریگر خود در عمل به تکلیفی که شناختهاند مییابند، گرد هم میآیند تا نهایتاً با هم خیط اخوت را شکل دهند و امر الهی را اقامه کنند؛ امری را که خیط نبوت و ولایت با زبان فقاهت در میانشان بسط و نشر میدهد و همین است که رهبر انقلاب هفتهبههفته برای عموم مردم یا خواص آنها خط انقلاب را تبیین میکنند. نهادها اگر این آتشبهاختیاری را برنمیتابند، از آتش بهاختیاران نیست، از آن نهادهاست که کفایت هم جهت کردن و تحت کفایت خود قرار دادن آنها و جلب پذیرش آنان را و درک اقتضای این نوع نقشآفرینی را ندارند. آتش بهاختیاری منافی تشکیلات نیست؛ آتش بهاختیاری رمز مجمل سازوکار تشکیلاتی مومنین است.
منابع و ارجاعات
[۱] بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان، ۱۷خرداد۱۳۹۶ - البتّه خطاب بنده در غیر از این جلسه به همه است؛ من به همهی آن هستههای فکری و عملیِ جهادی، فکری، فرهنگی در سرتاسر کشور مرتّباً میگویم: هرکدام کار کنید؛ مستقل و بهقول میدان جنگ، آتشبهاختیار...آنجایی که احساس میکنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمیتواند درست مدیریّت کند، آنجا آتشبهاختیارید؛ یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید.
[۲] خطبههای نماز عید فطر، ۵تیر۱۳۹۶ - «آتشبهاختیار» به معنی کار فرهنگی خودجوش و تمیز است؛ آنچه ما گفتیم معنایش این است که در تمام کشور، جوانها و صاحبان اندیشه و فکر، صاحبان همّت، خودشان با ابتکار خودشان، کار را -کارهای فرهنگی را- پیش ببرند، منافذ فرهنگی را بشناسند و در مقابل آنها، کار انجام بدهند.
[۳] بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی، ۲۹بهمن۱۳۹۷ - معنای آتش به اختیاری که ما گفتیم، این است: یعنی همهی جوانها، همهی گروههای مؤمن در زمینههای مختلف، هر کاری که برایشان میسّر است، و مطابق با قوانین کشور و مصلحت کشور [است]، باید انجام بدهند و معطّل کسی نباید بمانند.
[۴] بیانات در دیدار دانشجویان، ۱خرداد۱۳۹۸ - آنچه ما از بچّههای دانشجو، از شما جوانهای عزیز که من خیلی به شماها واقعاً علاقهمندم، انتظار داریم این است که شماها باید خودجوش باشید، باید خودکار باشید، باید منتظر این نباشید که شما را به کار وادار کنند؛ بخصوص جوانهایی که مثلاً مربوط به تشکّلهای گوناگون دانشجویی هستند. باید خودکار حرکت کنید، باید بچّههایی که اهل اندیشه هستند؛ بعضیها هستند در اندیشهورزی پیشرو هستند، بعضیها در حرکتهای اجرائی پیشرو هستند؛ هر کدام در هر قسمتی که تواناییاش را دارید بایستی خودجوش و خودکار باشید؛ مثل مبارزات مبارزین زمان طاغوت. خب، اگر باور میکنید ما هم یک وقتی همسنّ شما بودیم، یک زمانی در همین دوره [بودیم]. اتّفاقاً در این سنین دوران مبارزات بود. واقعاً آن روز ماها خودجوش حرکت میکردیم. نمیخواهم حالا من راجع به خودمان حرف بزنم امّا یک واقعیّتی است. آن روز -در آن سالهای مبارزه- کسی بالای سر ما نبود؛ نه حزبی بود، نه سازمانی بود، نه جمعیّتی بود؛ [تنها] امام بزرگوار بود [آن هم] در نجف یا در ترکیه. گاهی اوقات یک پیامی از امام میآمد، یک اعلامیّهای میآمد، خونی در رگهای ما به جریان میانداخت و ما را هدایت میکرد. خب موانع هم زیاد بود؛ هم کتک بود، هم زندان بود، هم موانع پولی بود، هم گرسنگی کشیدن بود، از این چیزها هم بود امّا در عین حال حرکت میکردیم، پیش میرفتیم. _جوانها امروز باید این جوری حرکت کنند؛_ مثل مبارزات مبارزین دوران طاغوت.
[۵] خیط : ریسمان، خط نخ.
[۶] آلعمران، ۱۰۳ - وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّـهِ عَلَیکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنْتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا ۗ کَذَٰلِکَ یبَینُ اللَّـهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ﴿١٠٣﴾ و جملگی با هم به ریسمان الهی چنگ زنید و پراکنده مشوید و نعمت خدا را بر خود به یاد آرید، که با هم دشمن بودید و او دلهاتان را به یکدیگر الفت داد و به (برکت) نعمت وی با هم برادر شدید، و بر لب پرتگاهی از آتش بودید و شما را از آن نجات داد. خدا آیات خود را این چنین برای شما روشن میسازد، شاید هدایت شوید.
[۷] ر.ک. آیتالله میرزامحمدعلی شاهآبادی، شذرات المعارف، شذرۀ اول و دوم
گفتوگو