شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۹:۰۲ ب.ظ

لفظ دری بیاور و بگذار در کمان

سجاد- دربارۀ اهمیت فارسی گفتن و آفریدن معنا در زبان فارسی

زبان، نشانه‌های آشنای یک مردم از مفاهیمی است که از معانی حاضر در وجودشان برخاسته. کوچک‌ترین تفاوت در ادراک معنی، تجلی متفاوت در عالم ذهنی و تجسم متفاوت‌تر در جهان زبانی به دنبال دارد. ریشۀ تفاوت صورت ظاهری واژگان ماء، eau، آب و water در تفاوت حضور معنی در اهل آن زبان‌هاست. هر کدام از این واژه‌ها برای اهل زبان خود دست‌کم معنای نوشیدنیِ پاسخگویِ تشنگیِ را تداعی می‌کنند، ولی معنایی را که آب در ترکیب آبِ‌رو، آبکی یا حتی آبِ انار تداعی می‌کند را جز فارسی زبانان در ذوق خود نمی‌یابند. هر معنایی به یک نشانه ختم می‌شود و هر تفاوت در نشانه‌ها حاکی از تفاوت در معانی است. این اختلاف در گسترۀ معانی حاضر در وجود یک ملت به تجلی مفاهیم متفاوتی در مرتبۀ ذهن آن مردم انجامیده و همین منجر شده اهل هر زبان واژۀ متفاوتی در مرتبۀ زبان اختیار کنند.

واژه‌ها در طول قرون و اعصار معانی مختلفی می‌گیرند و معناهاشان تغییر می‌کند، دایرۀ معنایی‌شان گسترده یا تنگ می‌شود؛ با این حال این انبساط یا انقباض بعید است به یکی‌شدن معنای حاضر در وجود اهل یک زبان بینجامد که اگر چنین شود آن دو ملت دلیلی نخواهند دید دو واژۀ مختلف را برای یک معنا برگزینند، ولو این اختلاف در معانی ناشی از اصرار یک مردم بر کنارهم نشاندن ملیتشان و آن معنی باشد. توجه به حقیقت ذاتی معنای مفاهیم حاصل از واژگان و نشانه‌ها، کلیدی است و همین نشان می‌دهد چه می‌شود یک جامعۀ زبانی یک واژه را بپذیرند یا خیر.

حقیقت معنایی حاضر در ذوق اهل هر زبان مجمل است و سخن گفتن از آن پیچیده. اهل هر زبان هرچند تمام و کمال به معانی شهود دارند، اما شهودشان اجمالی‌ست و معلوم نیست مفاهیم تفصیلی‌ای را که هر واژه به‌خود می‌گیرد، به‌تفصیل بدانند؛ از این رو ممکن است هنگام به‌کار بردن یا به خطا روند یا دچار غفلت شوند. این معانی اجمالی در طول قرون و اعصار به تفصیل در حوزۀ مفاهیم خود را گسترش می‌دهند یا می‌پالایند یا حتی در حوزۀ واژگان نیز واژه‌هایی جدید اختیار می‌کنند.

دشوار هنگامی است که اهل یک زبان با معنایی در زبان دیگر مواجه شوند و بخواهند آن را در زبان خود بازگویند. چارۀ ساده توقف در مرتبۀ مفاهیم و تلاش برای انطباق نعل‌به‌نعل واژگانی است که بر مفاهیم مشابه دلالت می‌کنند. چارۀ دیگر یافتن یا بافتن واژه، ترکیب یا جملاتی است که نه فقط در مرتبۀ ذهن و در سطح مفاهیم، که در مرتبۀ ذوق هم به دایرۀ معنایی نزدیکی دلالت کند.

عشقت رسد به فریاد

قرن‌ها ادیبان ایرانی با هنرمندی به همین مشغول بوده‌اند. بر خلاف ملل مسلمان غرب عالم یعنی از سوریه تا مصر و لیبی و مغرب و حتی اندلس، ملت ایران از بازگویی معانی اسلامی در زبان خود به شیوۀ خود ناتوان نبودند. از این رو بی‌آن‌که واژگان و ساختار زبانی خود را کنار بگذارند توانستند همان معنایی که دریافته و مفهومی که دانسته بودند را با زبان خود بازگویند، طوری که اهل زبان خود آن معنا را به روشنی دریابند؛ هرچند این انتقال معنا گاه ناچار با اقتباس واژه یا با تصحیح معنای وجودی واژگان قدیمی رخ می‌داد. با این حال طوری بود که عموم هم‌زبانانشان می‌پذیرفتند و در جملات خود به‌کار می‌بستند.

ادیبان بزرگ ایران قرن‌ها بی‌واسطه در ارتباط با متون عربی با معارف اسلامی برخورد داشتند و معانی عمیق قرآنی-اسلامی را درمی‌یافتند و همان معنا را با واژگان آشنای اهل زبان فارسی -واژگانی فارسی‌زبانان معنای روشنی از مفاهیم هر واژه را در ذوق خود داشتند- بازمی‌ساختند و هر واژه‌ای را هم که معادلی فارسی که همان معنا را برساند نمی‌یافتند همان واژۀ عربی را که روشن‌تر در ذوق مردم فارسی‌زبان افق می‌گشایید، برمی‌گزیدند. همین تلاش به مرور گاه با اصلاح گاه با تقویت، زبان فارسی را روزبه‌روز برای انتقال معانی و معارف اسلامی دست‌ورزیده‌تر می‌کرد

حتی چه بسا به دلیل مواجهۀ زلال و صاف ایرانی‌ها (اعم از شیعه و سنی‌شان) با معارف اهل بیت علیهم السلام و درک بی‌پیرایه از مفاهیم اسلام از این دریچه، به شکل‌گیری زلال‌تر معنایی از حقیقت اسلام انجامیده باشد و زبان فارسی امروز از نظر ذخیره و گنجینۀ معانی ذوقی و توانایی ساختاری، از عربی فعلی (عربی آشنا برای عموم مرم عرب‌زبان امروز، نه عربی قرآنی-اسلامی-اهل‌بیتی) که قرن‌ها جریان آن به دست جریان غیر اهل‌بیتی بوده، برای انتقال مفاهیم قرآنی اسلامی زلالِ صدراسلامی به عموم توده‌ها منطبق‌تر و توانمندتر باشد (فعلاً البته) و واژگان آن نزدیک‌تر از واژگان عربی آشنای امروزی به معانی وحیانی 1400 سال پیش باشد؛ برای مثال معنای متناظر واژگان مصطلح فارسی مثل رهبر که ریشۀ فارسی دارد یا امام که ریشۀ عربی دارد بیش از واژۀ عربی امام یا خلیفه یا سلطان و ... بر همان معنایی که قرآن، پیامبر و اسلام می‌خواسته با واژۀ امام برساند منطبق شده است. همین‌طور نماز، جهاد، پیروی، حب، همدلی، ولاء و ... .

این توانمندی فقط به واژگان محدود نیست، بلکه فارسی زبانان نه فقط در واژگان بلکه در ترکیب‌های زبانی و ادبی نیز خود را توانا در انتقال معانی بلند اسلامی می‌بینند. بی‌شک این توانایی حاصل قرن‌ها تلاش ادیبان و اندیشمندان در بازگویی و سپس نوگویی معانی اسلامی بوده که اکنون اینگونه در میان توده‌ها سخن گفتن فارسی از معارف بلند اسلام را سهل کرده است. حفظ زبان در نشانه‌ها و ساختار با بازگویی در قرون اولیۀ بعد از اسلام، در چند قرن بعد از آن به نوزایی در ذهن و نوگویی در ذوق انجامید و معانی بدیع و مفاهیمی والا در واژگان و ترکیباتی زیبا آفریده شد و زبان فارسی را به وسیله‌ای‌ انحصاری‌ برای‌ دست‌ یافتن‌ به‌ مفاهیم‌ والا و حکمت‌ عظیم‌ و بی‌نظیری‌ تبدیل کرد که‌ در میراث‌ فرهنگی‌ این‌ زبان‌، در کتابهای‌ علمی‌، ادبیات‌، حکمت‌ و اخلاق‌ به‌ صورت‌ شعر و نثر وجود دارد و بر همین‌ اساس‌ زبان‌ فارسی‌ برای‌ تمام‌ کسانی‌ که‌ علاقه‌مند به‌ معارف‌ والای‌ بشری‌ هستند، یک‌ ذخیره‌ مهم‌، با ارزش‌، قابل‌ فراگیری‌ و پیگیری‌ است‌ [۱].

سنگی به قبر مردم غزنین و فاریاب

از آن سو در کنار چنین ادیبانی، ادیبان ناتوان یا ناادیبانی نیز بوده‌اند که زبان فارسی را در خلاف جهت این جریان، تضعیف کرده‌اند. یعنی کسانی که با معانی‌ای در زبانی غیرفارسی مواجه شده‌اند و آن را دریافته‌اند اما زبانِ فعالانه‌شان به اندازۀ زبانِ منفعلانه‌شان توانا نبوده، نمی‌توانسته آن معنی را در زبان فارسی بریزد؛ از این رو در بهترین حالت به گزین‌کردن واژگان صرفاً بر اساس تطابق مفهومی بسنده کرده و در حالت بدتر همان واژه را عیناً از زبان دیگر منتقل کرده است و در بدترین حالت حتی ساختار زبانی فارسی را به هم زده و ساختار زبانی را هم عیناً از زبان دیگر برگردانده چون دیده نمی‌تواند در ساختار زبانی فارسی جمله بسازد! زبان اینگونه ضعیف می‌شود؛ عامه، مثل ناادیبانشان، با معانی‌ای مواجه می‌شوند که می‌بینند نمی‌توانند همان را روشن‌تر در زبان خود و معانی آشنای خود بیابند و به تبع نمی‌توانند بیافرینند.

هر چند ادبای توانمندی در دورۀ قاهریت عربی داشتیم، با این حال برخی نویسندگان در آن دوران کم و بیش چنین سهل‌انگاری‌هایی بروز دادند اما عمق فاجعه در دو قرن اخیر در مواجهه با زبان فرانسه و انگلیسی رخ داد. با التفات به استثناها و این که مواجه با زبان فرانسه و انگلیسی برای برخی اهل ادب شگون داشت و آن‌ها را نسبت به ساختار زبان فارسی و تمایزش از زبان همسایه آگاه ساخت، اما چون این استثناها اقلی بیش نبودند، مابقی یعنی عموم ادیب‌ها یا ادیب‌نماها زبان فارسی را به‌خاک فنا کشاندند. به‌خصوص که علاوه بر ناتوانی ادبی، خودباختگی دربرابر غرب یا چیزی شبیه غرب‌زدگی زبان فارسی را نازل و نازل‌تر کرد. حجم عظیم مفاهیم نو در کنار آن خودباختگی سطح ادبیات فارسی را در سطح ترجمۀ حداقلی -که دست‌کم می‌توانست ترجمۀ مضمونی عالی باشد- نگه داشت و حتی نمونه‌های ترجمۀ عالی در این دوران نیز چون در برابر این حجم عظیم ناچیز بودند نتوانستند خط را نگه دارند.

یا چنان کن یا چنین

زبان فارسی امروز هرچند در مفاهیم فلسفی-حکمی-عرفانی، دینی-قرآنی-اسلامی، سیاسی-اجتماعی-انقلابی توانمند است [۲] اما در زبان عملی-فنی-طبیعی هنوز ناتوان است و چه بسا کم‌تر زمانی بوده که توانا بوده. امروز ما علوم را با معانی خود ادراک نمی‌کنیم و مفاهیم خود را نداریم، پس عجیب نیست که دانش‌پژوهان ما واژگان خود را به‌کار نمی‌برند و یا واژه‌های خودی خودساخته چندان با آن مفاهیم و معانی انطباق ندارند، مگر استثنا.

من حتی می‌گویم در این شرایط انتظار نداشته باشید مفهومی نو در علوم بتوانیم بیافرینیم، چه برسد به معنایی نو. ما حتی در مفاهیم هم معطل مفاهیم غیرفارسی‌ایم و نهایتاً آنچه می‌کنیم چیزی متمایز و نوتر از غرب نمی‌شود، چون عالم را از آن دریچه می‌بینیم، از آن دریچه می‌فهمیم و از آن دریچه معانی را درمی‌یابیم و درون همین دریافته‌ها و دانسته‌هاست که دریافته‌ها و دانسته‌های جدید می‌آفرینیم و همیشه یک گام عقب‌تریم. بدتر آن است که حتی خروج از این نظام معانی و مفاهیم غربی را روا نمی‌شماریم. بدتر آن که این معانی و مفاهیمی که در برابرش تسلیم شده‌ایم فی‌الواقع معنای خاصی ندارند و همه مخلوق عالم سوبژه‌اند، عالم ذهنیات و مفهوم‌ها و ماهیات و نه هویات و از این رو معنای حقیقی‌ای را نمی‌رسانند؛ یعنی هرچند در مرتبۀ ذهن روشن‌اند ولی در مرتبۀ ذوق مغشوش‌اند.

تیر و کمان به دست من و توست، هموطن

بی‌شک تا نتوانیم معانی‌ای را که درمی‌یابیم به فارسی با زبانی روشن و همه‌فهم بگوییم، تا نتوانیم پدیده‌ها را همانگونه که می‌خواهیم و آشناییم با معانی حاضر در وجودمان درک کنیم و سپس با زبانی که به روشنی آن معانی را تداعی می‌کند منتقل کنیم، بعید می‌دانم بتوانیم دانشی نو بیافرینیم و عالمی جدید در جهان علم بسازیم و علمی نو در فارسی خلق کنیم. در این مقاله از اهمیت تغییر نگاه عملی، ضرورت تولید علم، بومی‌سازی علم، فلسفۀ علم کوهنی و این دست حرف‌ها نمی‌خواهم چیزی بگویم که برویم بنشینیم علم خود را تولید کنیم یا اینکه برای آن علم برویم دنبال فلسفۀ علمی بگردیم یا برای آن فلسفۀ علم، فلسفۀ فلسفۀ علمی بیابیم یا به‌دنبال فلسفۀ فلسفۀ فلسفۀ علم باشیم یا فلسفۀ به‌دنبال فلسفۀ فلسفۀ فلسفۀ علم را بکاویم یا به فلسفۀ یافتن نقطۀ شروع فلسفۀ به‌دنبال فلسفۀ فلسفۀ فلسفۀ علم بپردازیم یا ... . این بازگویی دست ما را می‌تواند برای نوگویی بورزاند من می‌گویم بیایید پیش از آن‌همه اتفاق مهم کمی در زمین تمرینی بازی کنیم. یعنی همان معانی و مفاهیمی را که با همین چارچوب فکری نظری غرب تولید شده‌اند و ما آن را دانسته و دریافته‌ایم، در زبان خود به زبان ساده (مؤکداً، ساده) برای فهم عموم فارسی‌زبانان فارسی‌فهم بازگو کنیم و احیاناً همان مفاهیم را در حالی که معانی ادراکی مورد پسند خود را به آن دمیده‌ایم منتقل کنیم. ببینم؛ می‌توانید در موضوعات علمی که در آن متمحض بوده‌اید بی‌آن‌که دست به ترجمۀ مقاله‌ای بزنید یا بخواهید تقلید کنید، آنچه آموخته‌اید و دریافته‌اید را با زبان و بیان خودتان، با واژگان برخاسته از دایرۀ معنایی خودتان، به سیاق خودتان و میل و پسند خودتان برای هم‌زبانانتان بازگویید؟

گفتن، یعنی دمیدن هویتی معنایی از مرتبۀ ذوق در ساختی واژه‌ای در مرتبۀ زبان. من این بازگویی را زمین تمرینی مناسبی می‌بینم که دست ما را می‌تواند برای نوگویی بورزاند. نمی‌گویم با بازگویی ناگاه عالم دگرگون می‌شود، نمی‌گویم هم از دیگر تلاش‌های علمی برای پیش افتادن در علوم و به دست گرفتن آخرین یافته‌های علمی دست بکشیم، یا نمی‌گویم برای تولید علم بومی خود دیگر تلاش‌های فلسفی و غیره‌مان را کنار بگذاریم؛ اصلا حرف من در این سطح نیست. بلکه از یک نقطۀ شروع عملی حرف می‌زنم؛ می‌گویم در آن عرصه‌ها ننشینیم، بیایید حداقل در این مسیر قدم بزنیم و پیش رویم و قدم‌زنان به آن مسائل فکر کنیم. همان‌طور که حفظ زبان در نشانه‌ها و ساختار با بازگویی در قرون اولیۀ اسلامی در چند قرن بعد از آن به نوزایی در ذهن و نوگویی در ذوق انجامید و معانی بدیع و مفاهیمی والا در واژگانی زیبا آفریده شد، امروز هم چه‌بسا بتوان همان مسیر را پیمود، منتها آگاهانه و درنتیجه سریع‌تر؛ از بازگویی در زمین خاکی تا نوگویی در جام‌جهانی.

حاشیه و ارجاعات

[۱] دیدار اعضای‌ مجمع‌ بین‌المللی‌ استادان‌ زبان‌ فارسی‌ با رهبر انقلاب- ۱۶دی۱۳۷۴

مقام‌ معظم‌ رهبری‌ از زبان‌ فارسی‌ به‌ عنوان‌ رمز هویت‌ ملی‌ نام‌ بردند و فرمودند: زبان‌ فارسی‌ در واقع‌ جویبار پرفیضی‌ از گنجینه‌ عظیم‌ مواریث‌ فرهنگی‌ ایرانیان‌ و ملتهای‌ فارسی‌ زبان‌ است‌ و برای‌ ملتهای‌ دیگر نیز پدیده‌ای‌ بسیار بزرگ‌ و شکوهمند محسوب‌ می‌شود. زبان‌ فارسی‌ از گسترش‌ واژگانی‌ و ظرفیت‌ ترکیب‌پذیری‌ برخوردار است‌، آهنگی‌ گوشنواز، به‌ هنجار و زیبا دارد و با تکیه‌ بر خصوصیات‌ واژگانی‌ و ترکیبی‌ خود می‌تواند هر بخشی‌ از گستره‌ معارف‌ بشری‌ را ارائه‌ دهد و آن‌ را بیان‌ کند.

حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌، زبان‌ فارسی‌ را زبان‌ شعر، فلسفه‌ و معارف‌ دانستند و فرمودند: زبان‌ فارسی‌ وسیله‌ای‌ انحصاری‌ برای‌ دست‌ یافتن‌ به‌ مفاهیم‌ والا و حکمت‌ عظیم‌ و بی‌نظیری‌ است‌ که‌ در میراث‌ فرهنگی‌ این‌ زبان‌، در کتابهای‌ علمی‌، ادبیات‌، حکمت‌ و اخلاق‌ به‌ صورت‌ شعر و نثر وجود دارد و بر همین‌ اساس‌ زبان‌ فارسی‌ برای‌ تمام‌ کسانی‌ که‌ علاقه‌مند به‌ معارف‌ والای‌ بشری‌ هستند، یک‌ ذخیره‌ مهم‌، با ارزش‌، قابل‌ فراگیری‌ و پیگیری‌ است‌.

[۲] دیدار نمایندگان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور با رهبر انقلاب- ۲۹مرداد۱۳۷۵

رهبر معظم انقلاب اسلامی از ترویج زبان فارسی در هر نقطه ای از دنیا به عنوان یک کار بسیار مهم فرهنگی نام بردند و خطاب به نمایندگان فرهنگی ایران در خارج از کشور فرمودند: در هر جای دنیا که هستید باید نسبت به ترویج زبان فارسی اهتمام کنید زیرا برای رساندن پیام انقلاب و تفکر اسلام انقلابی کار برد زبان فارسی در حال حاضر بیشتر از کاربرد هر زبان دیگر است. گسترش زبان فارسی به هیچ وجه به مفهوم ناسیونالیسم ایرانی نیست و کسی که در هر نقطه ای از جهان زبان فارسی را فرابگیرد قادر به درک صحیح و دقیق مفاهیم برجسته، قوی و عمیق انقلابی در ایران اسلامی خواهد بود و به این ترتیب محتوا و قالب پیام انقلاب اسلامی ایران به ذهن مخاطبان خود منتقل خواهد شد.

گفت‌وگو

گفت‌وگو را بیاغاز
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی