«چــه بــاید کــرد؟»
«چــه بــاید باشـد؟»
«چــه بــوده و هست؟»

خیز می‌خواهد آینده سازد؛ یعنی بنا ندارد در گذشته بماند یا تنها از وضع موجود بنالد یا خود را به رؤیایی از آینده بفریبد، بلکه می‌کوشد از نقاط عزیمت از وضع موجود به وضع مطلوب سخن بگوید تا افراد و جمعیت‌ها را به ساختن آیندۀ معهود برانگیزاند. خیز حتی نمی‌خواهد با سرگرم‌شدن به نقشۀ راه کشیدن در وضع موجود درنشیند، و نه حتی بی‌ملاحظۀ شرایط طوری وضع مطلوب را بطلبد که وضع موجود هم از کف برود. خیز از نقاط شروع و عزیمت خواهد گفت؛ از «چه باید کرد؟».

باید اندیشه ورزید؛ یعنی به ترسیم وضع مطلوب پرداخت. خیز این را با اندیشیدن در آرمان‌ها، با احصای ظرفیت‌ها و فرصت‌ها و با تأمل در موانع و مسیرها پی خواهد گرفت. عبرت‌گیری از تجربه‌های اندوخته، نقد وضع کنونی و ترسیم وضع مطلوب موضوع اندیشه‌ورزی خیز است. خلاصه، خیز در این که «چه باید باشد؟» می‌خواهد بیندیشد.

باید تجربه اندوخت؛ یعنی نگاهی به عقب انداخت و در آن چه بر پیشینیان گذشته نگریست و نقاط فراز و فرود و عطف و صدر و قعر آن را به‌دقت مطالعه و تبیین کرد تا دست اهل خیز را برای اندیشه‌ورزیدن و آینده‌ساختن پر کرد. خیز هم به گذشته و حال این کشور می‌نگرد هم به سرگذشت عبرت‌آموز هر ملت دیگر در هرجای تاریخ؛ قطعاً فرازهای عبرت‌آموز و تعیین‌کننده‌ای که در عهد انقلاب اسلامی تجربه شده در این بازخوانی خواهند گنجید. خلاصه، خیز با روایت از «چه بوده و هست؟» تجربه خواهد اندوخت.

۸ مطلب با موضوع «اندیشه» ثبت شده است

اندیشه جمعه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۴۵ ب.ظ

در نفی نفع

دربارۀ این که مگر غرب در جست‌وجوی عقلانیت نونزایید، چه شد که از اخلاق بی‌ثمر به خرد و از خرد بی‌اثر به مهار شهوات با شهوات گرایید و پرورش آن را با لعاب «پی‌جویی منافع» آراست و مفهوم گستردۀ منفعت را به منافع مادی فروکاست و این‌گونه واژگان را از معانی و هویت بشر را از حقائق تهی ساخت و همۀ ارزش‌ها را با ادبیات منفعت بازنوشت و بدین‌ترتیب «هوای منفعت» را اندیشۀ بنیانی تمام بشریت در تمامی حیطه‌ها کرد طوری که مخالفان آن نیز در رد آن آگاه‌وناآگاه ناگزیر باید به «نفع نفی» آن بپردازند؟ به‌همراه تأملاتی در نفی نفع.

اندیشه پنجشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ۱۱:۳۷ ق.ظ

ابزار را کنار نگذار

دربارۀ این‌که چرا امت حزب‌اللهی مهندسی‌خواندۀ دغدغۀ علوم‌انسانی‌شان برداشته، عمدتاً مثلاً طراحی یک شبکۀ اجتماعی بومی در ذهنشان به مثابه یک وظیفۀ انقلابی شکل نمی‌گیرد و از این طور مسائل

اندیشه جمعه, ۲۴ آبان ۱۳۹۸، ۰۶:۵۴ ب.ظ

آزاداندیشی؛ یک تلقی شخصی (۱)

درمذمت گردوخاک کردن و کاغذبادبازی

آزاداندیشی یک سیاست یا شعار نیست، یک رویه است و برای همین پیش از آن که لنگ متولی یا طراحی باشد، تربیت و تمرین می‌خواهد؛ هرچند این تمرین و تربیت در گفتن و شنفتن رخ می‌دهد و جلسات گفت‌وشنفت نیازمند طراحی است. برای همین کرسی‌های آزاداندیشی هم مسیرند هم مصیر و مسیر پروراندن آن از برگزار کردن آن می‌گذرد.

اندیشه شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۸، ۱۱:۲۴ ب.ظ

تشکیلات آتش به اختیار

تشکیلاتی باشیم یا آتش به‌اختیار؟ تشکیلات یعنی نظم، تقسیم وظایف، ارتباط و اتصال و زنجیره‌ای کار کردن. آتش به‌اختیاری یعنی تحلیل، تصمیم و حرکت بر اساس درک خود از صحنه بدون معطل ماندن برای صدور فرمان از بالا. این دو ممکن است متنافی بنماید، و چه بسا تصور شود گزیری جز یکی از این دو نیست؛ تشکیلاتی هستیم، نشد، آتش به‌اختیار. اما درون بنیان اندیشه‌ای که این دو اصطلاح را به‌کار برده نه‌تنها با هم متنافی نیستند، بلکه حتی معادل هم محسوب می‌شوند.

آتش به تشکیلات

سجاد- تشکیلاتی باشیم یا آتش به‌اختیار؟ تشکیلات یعنی نظم، تقسیم وظایف، ارتباط و اتصال و زنجیره‌ای کار کردن. آتش به‌اختیاری یعنی تحلیل، تصمیم و حرکت بر اساس درک خود از صحنه بدون معطل ماندن برای صدور فرمان از بالا. این دو ممکن است متنافی بنماید، و چه بسا تصور شود گزیری جز یکی از این دو نیست؛ تشکیلاتی هستیم، نشد، آتش به‌اختیار. اما درون بنیان اندیشه‌ای که این دو اصطلاح را به‌کار برده نه‌تنها با هم متنافی نیستند، بلکه حتی معادل هم محسوب می‌شوند.

معنای تشکیلات با تقسیم وظایف عجین است و ناخودآگاه مرکزیتِ مقسّمِ وظایف را تداعی می‌کند. اگر مرکزی که صحنه را می‌پاید و توانایی قوا را می‌داند نباشد چه‌گونه تقسیم وظایف و کار کردن متصل و زنجیره‌ای و آن اتحاد و هم‌جهتی و هم‌افزایی محقق می‌شود؟ این استفهام انکاری، درست است اگر شرایط به‌قدری خاص یا مستلزم فوریت و ضرورت باشد که آحاد نیروها نتوانند سریع و صحیح به تصمیم برسند یا این که نیروهامان موجوداتی مجبور و کم‌اختیار و فهم‌ناتوان باشند (یا بخواهیم باشند). اما اگر نبود و نبودند و نخواستیم چه؟

نیروی آتش‌به‌اختیار خود آزادانه می‌اندیشد، تحلیل می‌کند، می‌فهمد و به تصمیم می‌رسد و راه می‌افتد. رهبر انقلاب آتش‌به‌اختیار را اولین بار منوط به اختلال قرارگاه مرکزی کردند و چند هفته بعد شرط آن را میسر بودن گذاشتند و نه بیشتر. یک سال بعد همین معنا را تاکید کردند؛ یعنی همه‌ی جوانها، همه‌ی گروه‌های مؤمن در زمینه‌های مختلف، هر کاری که برایشان میسّر است، و مطابق با قوانین کشور و مصلحت کشور، باید انجام بدهند و معطّل کسی نباید بمانند و قید اختلال قرارگاه مرکزی نیز برداشته شد [۱، ۲، ۳، ۴]. اما چگونه بی‌قرارگاه مرکزی هرج و مرج نخواهد شد؟ وحدت و هم‌افزایی بی‌قرارگاه مرکزی محال نیست، اگر نیروها با هم بر مبنایی واحد عمل کنند. فی‌الواقع آن مبنای واحد در حکم همان قرارگاه مرکزی است و اخوت بین نیروها در حکم طرح سازمانی. اما کدام مبنا را برای وحدت بگیریم و آن اخوت موید هم‌افزایی و مانع دوباره‌کاری یا تزاحم را چگونه حاکم کنیم؟

مبنای واحد همان قرآن است که خیط نبوت و ولایت [۵] آن را از عرش به زمین کشانیده و همین است که امر شده‌ایم بر آن خیط چنگ بزنیم؛ و اعتصموا بحبل الله. اما قرآن عظیم را به انفراد نتوان نگاه داشت مگر آن که خیط اخوت چون پود میان تارهای خیط ولایت و نبوت بتند تا عرش اخوت انسان برای نزول قرآن از عرش الرحمن فراهم شود و این است راز جمیعاً؛ و اعتصموا بحبل الله، جمیعاً؛ و مادامی که خیط اخوت مومنان را به هم مرتبط نکند در حکم غیریت و مباینت باشند که بی‌آن کُنْتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ [۶]. این عرش اخوت برپا نشود مگر آن که چهار ستونِ وفاق و یکرنگی، اتحاد و یگانگی، تواضع و فروتنی و نهایتاً فتوت و بلندهمتی چهار زاویۀ عرش اخوت را یعنی انس، کمال، عزت و عون، برافرازند [۷].

دستور به خیزش، دوتا دوتا یا تنها از همین رو منافی تشکیلات نیست. از طرفی مومنینِ به‌پاخاسته چه تنها چه جمعی، خود به هم مأنوس شده، محض طلب کمال و عزت هم را اعانه می‌کنند و از طرف دیگر با دیگر جمعیت‌ها از روی وفاق، اتحاد، تواضع و فتوت ارتباط ایمانی شکل می‌دهند، از احوال هم مطلع می‌شوند، حرف هم را می‌شنوند، صحنه را و جاگیری نیروها را و نیاز یکدیگر را می‌شناسند، با یکدیگر برای عملیات‌ها تصمیم می‌گیرند، لازم باشد به یاری هم می‌شتابند، حتی جمعیت‌هاشان را با هم ادغام می‌کنند یا ذیل نهادهایی که آن‌ها را یاری‌گر خود در عمل به تکلیفی که شناخته‌اند می‌یابند، گرد هم می‌آیند تا نهایتاً با هم خیط اخوت را شکل دهند و امر الهی را اقامه کنند؛ امری را که خیط نبوت و ولایت با زبان فقاهت در میان‌شان بسط و نشر می‌دهد و همین است که رهبر انقلاب هفته‌به‌هفته برای عموم مردم یا خواص آن‌ها خط انقلاب را تبیین می‌کنند. نهادها اگر این آتش‌به‌اختیاری را برنمی‌تابند، از آتش به‌اختیاران نیست، از آن نهادهاست که کفایت هم جهت کردن و تحت کفایت خود قرار دادن آن‌ها و جلب پذیرش آنان را و درک اقتضای این نوع نقش‌آفرینی را ندارند. آتش به‌اختیاری منافی تشکیلات نیست؛ آتش به‌اختیاری رمز مجمل سازوکار تشکیلاتی مومنین است.

 

اندیشه پنجشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۴:۳۸ ب.ظ

کود، درخت، قله‌ها

شاگردی از غرب تا چه حد؟ عبور از مرزهای دانش، چگونه؟

«جوشاندن چشمۀ دانش در درون»، «رسیدن به قله‌های علم و دانش»، «عبور از مرزهای دانش در مهم‌ترین رشته‌ها» و «انقلاب علمی»، چهار عبارت مندرج در گام دوم ذیل توصیه‌های حول علم و فناوری هستند. علی‌رغم توضیحات روشن رهبر انقلاب در دیدارهای مختلف با اساتید دانشگاه‌ها، دانشجویان، فضلای حوزه و طلاب حول موضوع علم، دانش و فناوری باز ابهاماتی حول مقصود رهبر از این عبارات باقی مانده بود. منظور از قله‌های دانش، درون همین پارادایم علمی غربی است یا غیر آن؟ شاگردی از غرب تا چه حد؟ عبور از مرزهای دانش، چگونه؟ با تغییر مبانی یا درون همین مبانی غربی؟ منظور رهبر از انقلاب علمی که سنگ بنای آن گذارده شده و شهدایی چون شهدای هسته‌ای تقدیم کرده چیست؟ حول این موضوعات با آقای امیرحسین صنایعی دانشجوی دکتری فیزیک دانشگاه شهید بهشتی به بحث نشستیم که در ادامه چکیده‌ای از مباحث مطرح شده در این جلسه توسط ایشان تقدیم می‌شود.

اندیشه چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۵۰ ق.ظ

برای باورمندی

مصطفی روشنی - یکی از مسائلی که حین مطالعه ی بیانیه مرا به خود مشغول کرد، میزان آشنایی،ایمان و باورمندی ومباهات ما ها به برخی عناوینی است که در بیانیه اشاره شده است. به این عبارات از بیانیه دقت کنید:
«کشور و ملّتی مستقل، آزاد، مقتدر، باعزّت، متدیّن، پیشرفته در علم، انباشته از تجربه‌هایی گران‌بها، مطمئن و امیدوار، دارای تأثیر اساسی در منطقه و دارای منطق قوی در مسائل جهانی، رکورد دار در شتاب پیشرفتهای علمی، ر کورد دار در رسیدن به رتبه‌های بالا در دانشها و فنّاوری‌های مهم.» این ها از جمله عناوینی است که می گویم. به راستی آیا ما، یعنی نسلی که رهبر معظم انقلاب برای پیشبرد انقلاب به آنان دلبسته است نسبت به این مقولات ایمان داریم و به آن مباهات می کنیم ؟ آیا این عزت و این استقلال و اطمینان و امیدواری را دریافته ایم ؟ افتخار به این دستاورد ها چه میزان در میان جوانان ملت ما مشاهده می شود؟ با طرح این گونه سوال ها می خواهم بگویم بیاییم برای ایجاد و تقویت ایمان به این دستاورد ها خود را آماده کنیم. اما چگونه آماده شویم؟

در پاسخ به دو پیشنهاد که برخاسته از متن بیانیه است اشاره می کنم:

  1. گذشتۀ خود را بشناسیم. دراین باره در بخشی از بیانیه عنوان شده است: " برای برداشتن گامهای استوار در آینده، باید گذشته را درست شناخت و از تجربه‌ها درس گرفت؛ اگر از این راهبرد غفلت شود، دروغها به جای حقیقت خواهند نشست و آینده مورد تهدیدهای ناشناخته قرار خواهد گرفت."
  2. آشنایی با چهل سال ابتدایی انقلاب های بزرگ دنیا. در این باره نیز در بیانیه آمده است:"عظمت پیشرفت های چهل‌ساله‌ی ملّت ایران آنگاه بدرستی دیده میشود که این مدّت، با مدّتهای مشابه در انقلابهای بزرگی همچون انقلاب فرانسه و انقلاب اکتبر شوروی و انقلاب هند مقایسه شود."

پس بیاییم برای باورمندی به دستاوردهای این انقلاب ابتدا در این دوزمینه مطالعه وعمق افزایی نموده تا ان شاء الله مقدمه ای باشد برای جوانه زنی یک باور و ایمان مباهات آفرین.

اندیشه پنجشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۹:۱۲ ب.ظ

مراد از آزادی در بندهای پایانی بیانیه چیست؟

مصطفی روشنی - مراد و معنای آزادی در بندهای پایانی بیانیه  چیست؟ با توجه به مباحثی که دیروز ۴ام اردیبهشت در جلسۀ خیز بیان شد به نظرم آمد تا برای فهم معنای آزادی، مطالبی اشاره شود. عبارات و جملاتی که برای بیان مقصود از آزادی  در جلسه خیز بیان شد، عبارت بود از: آزادی به معنای آزادی معنوی، آزادی به معنای رهایی از عبودیت غیر خدا و البته بحثی هم صورت گرفت حول اینکه مراد از آزادی در شعار معروف انقلاب چیست؟ دربخشی بحث به سمت آزادی به معنای مصطلح، که همان آزادی اجتماعی است، رفت. در این باره و برای روشن شدن اینکه آزادی به کدام معنا مد نظر است به قسمتی از بیانات حضرت آقا در چهارمین نشست اندیشه های راهبردی که در ۲۱آبان۱۳۹۱ ایراد فرمودند استناد می‌نمایم:

«ببینید، دوستان اینجا اشاره کردند به آزادی معنوی. آزادی معنوی به آن معنائی که در بعضی از روایات ما هست و برخی از متفکرین ما مثل مرحوم شهید مطهری به آن اشاره کردند، برترین انواع فضیلتهای انسان است - در این شکی نیست - منتها این، محل بحث ما نیست. اصلاً بحث ما درباره‌ی آزادی معنوی به معنای سلوک الی‌اللّه و قرب الی‌اللّه و پیش رفتن در وادی توحید - که آدمهائی مثل ملا حسینقلی همدانی یا مرحوم آقای قاضی یا مرحوم آقای طباطبائی محصول این هستند - نیست؛ بحث ما درباره‌ی آزادیهای اجتماعی و سیاسی، آزادیهای فردی و اجتماعی است؛ مسئله‌ی امروز دنیا این است. خیلی خوب، ممکن است ما صد مسئله‌ی دیگر هم داشته باشیم که غرب از آنها اصلاً خبر نداشته باشد - همین سلوکهای معنوی و اینها از این قبیل است - خب، آن را هم در جای خودش بحث کنیم. آنچه که ما دنبالش هستیم، آزادی به همین معنای متداول و دارج بین محافل دانشگاهی و سیاسی و روشنفکرىِ امروز دنیاست، که راجع به آزادی بحث میکنند.»

اندیشه چهارشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۹:۱۵ ب.ظ

گام دوم، با اجتناب از همان همیشگی

سجاد - به بهانۀ گام دوم صحبت‌های پیشین بسیاری تکرار شده است، اما کم‌تر سخنی در بیان لُب گام دوم رانده شده و کم‌تر قلمی بر تبیین صاف و ساده و بی‌شیله‌پیلۀ بیانیه رفته و کم‌تر بحثی دیده‌ایم که خود متن آن بیانیه را کافته و بن‌مایۀ خود آن بیانیه را بیرون ریخته باشد. تا جایی که در فاصلۀ انتشار بیانیه تا عید نوروز کم‌تر دیدیم تفسیر و تاویلی دو جمله‌ای و خلاصه از اعزۀ صاحب نظر حول گام دوم، که با خلاصۀ دو جمله‌ایِ آقا در رواق امام مشابه باشد: «امروز گام دوّم انقلاب این است: شناختن ظرفیّتها و مزیّتها و استفاده‌ی از آنها، و شناختن فسادها و رخنه‌ها و کمبودها و مشکلها و سینه سپر کردن برای حلّ آنها.»

حال که می‌رود کلیدواژۀ گام دوم نیز مثل کلیدواژه‌های «اقتصاد مقاومتی» یا «پیچ تاریخی» یا غیر آن از فرط استعمالِ ابزاری مستعمل شود و به سرنوشت دیگر کلیدواژه‌های ساختۀ رهبری دچار شود، از غامض نویسی اغماض می‌کنم و اگر قلم طغیان نکند، از دخیل کردن ذهنیت‌ها اجتناب؛ تا حدی که بیش از آن‌که آنچه دوست دارم به گام دوم بچسبانم را بگویم، آن‌چه فهمیده‌ام را بنویسم. واضح است منظور چیست، اما لازم می‌دانم روشن کنم که مدعی نیستم این فهم، فهم مطلق است اما امید دارم این فهم فهمی نااریب و بی‌پیش‌قضاوت باشد.